اگر عشق و باشد
اگـــر عشق باشد گنـــاهی الهــی
سرا پا گنـــــاهم الهــی الهــــــی
نشان ده ره کعبــهء عــاشقـان را
به مجنـــون گم کرده راهی الهی
مـــرا صبح رخسار آئینــه رویی
نشانده به روز سیـــاهی الهـــــی
**************
الهی من نمی دانم
الــهی من نمی دانم بــه علم خــــود تـــو میدانی
کس شــد گـدا کس شد ابتر کس شد پادشاه یک کشور
کس برابر به خــــاکستر کسی را تاج سلطانی
الهی من نمی دانم بــــه علم خود تو میدانی
کس صالح کس شد گمراه کس شد مجنون سوی سحرا
رونـــــ با منزل لیلا به یک عالم پریشانی
الهی من نمی دانم به علــــم خود تو میدانی
یکی بیدل یکی بادل یکی دچار صد مشکل
یکـــی پاییبند آب وگل دگر مفتون بسمانی
الهی من نمی دانم به علم خود تو میدانی
*************
امشب به یاد روی تو
امشب بـــه یاد روی تــو غوغا کنم غوغا کنم
دل را بــدست غم دهم پس شکوه از دنیا کنـم
امشب به یـاد عشق تو با اشک خود تنها شوم
آنقدر زاری ها کنم تا سیل خون بر پا کنـــــم
خندی به عشق پاک من گویی که من دیوانه ام
گویی من دیوانه خــود در ساغـر و مینا کنـــم